علی جانمعلی جانم، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

عاشقانه های من برای پسرم

پسرمردادی؛پاداش خدا ب عشق ما

میلاد آفتاب

سلام میوه ی دلم.. ۱۷ ربیع الاول ولادت پیامبر خوبیها و امام صادق عزیزمون لباس نو برات پوشوندم و تصمیم گرفتم پاهای ناز و کوشمولوتو حنا ببندم🥰                      عاشقترینتم ❤❤❤❤❤❤❤❤❤ ...
25 آبان 1398

💖۱۵ماهگی علی آقا💖

👑پسرقشنگم‌‌ ۱۵ ماهگیت مبارک👑 این روزا حسابی شیطون شدیو ب اصطلاح از در و دیوار بالا میری.پاتوقت روی  میز TVهستش و دایم اونجا ماشین بازی میکنی.. عاشق تماشای پیام بازرگانی هستی😥 توپ و ماشین خیییلی دوست میداری. همش دوست داری از بالا بلندی اجسام رو پرت کنی. دوست داری رو اپن و روی درایور بشینی. چندتا ادکلن و کلی ظرف و ظروف ازم شکوندی 😖 چندوقته یادگرفتی وسایل کابینتها رو بریزی بیرون البته خیلی مرتب تشریف داریو دوباره همه رو میچینی سرجاش🤗 عاشق صوت قران و اذانی...۱۲تا مروارید درآوردی ک هر کدوم یه شکلن😚🤣 غذا خوب نمیخوری و ازین بابت ناراحتم. از میوه ها هلو رو دوست داری.موز هم اگه با بیسکوییت مخلوط ...
21 آبان 1398

خریدای زمستون ۹۸ پسرکم

سلام ستاره ی آسمونی من هوا کم کم داره سرد میشه و ازین بابت بابایی زحمت کشیدن و برات کلی خرید کردن این از کاپشن خوشگلت ک البته کمی برات بزرگه.ولی خب حسنش اینه سال دیگه هم میتونی بپوشیش🥰 شالو کلاه پوم دارت ک از یه کانال سفارش دادم و عاشقشونم...اینقد نمکدون میشی تو این کلاه ک نگوووووو🥰 پاپوشای نازت ک سفارش دادم یه خانومی برات بافتشون...تو خونه ک دایم رو سرامیک هایی پاهای کوشمولوت یخ نکنن🥰       مبارکت باشه نازنینم....الهی بسلامتی وشادی بپوشی و دل خووووش🥰        دلت همیشه گرم باشه عزیزترینم🧡             پ ن:سرما را م...
11 آبان 1398

اولین تجربه ی شهربازی

سلام عزیزترینم. امروز جمعه اس         یه اخر هفته ی بارونیو قشنگ پاییزی رو داشتیم.الهی شکرررت☔☔    من و بابایی تصمیم گرفتیم ببریمت شهربازی...   تز من بود و من فکرمیکردم خوشت بیاد و بهت خوش بگذره...رفتیم شهربازی سیمرغ   اما برخلاف تصورماز همه ی وسیله ها میترسیدیو مات و مبهوت نگاشون میکردی..   قیافت خیلی با نمک شده بود عشقم... فقط یه ماشین خاموش اونجا بود ک نه سر وصدایی داشت و نه چراغی🤣 ازون خوشت اومد.گذاشتیمت داخلش شروع کردی فرمونشو تابوندن🥰   دیگه ام پاین‌نمیومدی😚       فدای یدونه پسرم ❤   همیشه...
4 آبان 1398

بابا اومده...چی چی آورده!!!!

سلام دردونه ی قلبم. الهی شکر مسافر کربلای ما هم بسلامت ب خونه برگشت. الهی ک همه ی زوار آقا صحیح و سلامت ب مقصدبرگردن. وقتی بابایی رو بعد یک هفته دوری دیدی عکس العملت جالب بود. اولش شوکه شدی بعدش دس دسی می کردی و جیغ میزدی🤣 قربون پسرم برم ک باباییه... اینم از گلای سرخی ک برا استقبال از بابایی گرفتیم. و اما سوغاتیای باباجون برا فنچول خونه از بابا نوئله میترسی!!😋   دلم میخواست سوغاتیه پارسال بابایی هم ب پیوست برات بزارم اینجا تا یادگاری بمونه برات گلم..پارسال اینموقع ۲ماه و نیمه بودی روی گردن آویزت هم آیه الکرسی حک شده بودوطرف دیگه اش اسم علی بود. برات نگهش داشتم ولی اینقد ک...
25 مهر 1398

روزهای دلتنگی

سلام پسر نازم. امروز ک دارم اینو برات مینویسم ۷ روزه ک بابایی پیشمون نیست. حسابی هر دو دلتنگشیم.. اما ان شاالله امروزفردا مسافرکربلامون برمیگردن خونه و دوباره سه تایی باهم تو خونه ی خودمونیم. بخوام از چندروز نبودن بابایی بگم برات چند روز خونه خاله جون بودیم. دوروزخاله اومد پیشمون.یه روز رفتیم پیش مهیا و ایلیا.خلاصه این چند روزا اینطوری گذروندیم.مامانجون و اقاجونم حسابی از کربلا ویروس سوغات آوردن ک من بخاطر شما اصلا نرفتم خونشون. بااینکه نزاشتم تنها بشی اماچندروزه حوصله نداریو اصلا بازیگوشی نمیکنی حتی غذاتم درست درمون نمیخوری. یه روزم دلپیچه ی خیلی شدیدی گرفتی ک حدود یک ساعت جیغ زدی خیلی لحظات بدی بود...تو درد کشیدیو من...
24 مهر 1398

مسافر کربلا

سلام گل قشنگم.امروز بابایی با توکل بر خدا راهی سفرعشق شدتا اربعین ۹۸ هم پیش ارباب باشه. به امید سلامتی و حاجت رواییش ان شاالله.   ان شاالله بزرگتر ک شدی حتما سه تایی باهم میریم ک این راه مکتب بزرگ انسان سازی هستش.   ازهمین حالا دلم گرفته...                                میاد خاطراتم جلوی چشام من اون خستگیه تو راهو میخوام....... نازنینم..باید مواظب هم باشیم تا بابایی برگرده ... ...
17 مهر 1398

سلامتی بزرگترین نعمت خداست

سلام قندونباتم... امشب یعنی ۱۳مهر۹۸نوبت دکتر داشتی از فوق تخصص گوارش..برای چندمین باره ک میری مطبشون و چندماهیه ک تحت درمانی..مثل همیشه کپسول ازونیوم نوشتن نصف صبح نصف شب ک باید با آب سیب بهت بدم و باکلوفن ک نصفش رو تو ۳ سی سی آب حل میکنم و یک سی سی صبح و یک سی سی ظهر بهت میدم.مادر برات بمیره ک برات عادی شده و همشونو میخوری.رژیممون رو هم همچنان باید ادامه بدیم.الان ۴.۵ ماهه لب ب لبنیات و تخم مرغ نزدی .منم نبایدبخورم چون تو شیرترشح میشه وبرات خوب نیست.  ب دلم صابون زدم ان شاءالله بعدبهبودی کاملت یه املت دبش با دوغ بزنم😋 موادغذایی دیگه ای هم ک آلرژی زا هستند و نباید بخوریم کنجد، گوجه،سس،ماهی،مرکبات،سویاوگوشت گوساله هستش..ب ه...
14 مهر 1398