برای تو....
با من ب دیدار من بیا تا آنچه در تراوش ذهن غربت زده ی خویش میبینم در تو باورکنم.. تا تو هم شوی شبیه خیالم و خودخیالم. واقعیتی ک در آرزوی پیوستن ب آن مشقت دلم را میبینم واینجاازتو خودخواهانه میخواهم مرا ب من نزدیکتر سازی. فقط کافیست صدایم کنی: مادر****
برای اهورایی ترین ارمغان زندگیم؛پسرم
آن روز ازتو بهارجوانه زد.. رنگین کمان هفت رنگ شد ازنامت خورشید درخشید باران باریدن گرفت ب برکت آمدنت آسمان زمین را نقل پاشید ب گمانم خدا مهربانترشد.... ویا دل من آرام ترشد...ومن تکه ای از آسمان،تکه ای ازخدا را درآغوش کشیدم من؛ مادر"""شدم عاشق ماندم پرستیدم...