علی جانمعلی جانم، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

عاشقانه های من برای پسرم

پسرمردادی؛پاداش خدا ب عشق ما

💖۱۵ماهگی علی آقا💖

1398/8/21 14:35
نویسنده : مامان فاطی
245 بازدید
اشتراک گذاری

👑پسرقشنگم‌‌ ۱۵ ماهگیت مبارک👑

این روزا حسابی شیطون شدیو ب اصطلاح از در و دیوار بالا میری.پاتوقت روی  میز TVهستش و دایم اونجا ماشین بازی میکنی..

عاشق تماشای پیام بازرگانی هستی😥

توپ و ماشین خیییلی دوست میداری.

همش دوست داری از بالا بلندی اجسام رو پرت کنی.

دوست داری رو اپن و روی درایور بشینی.

چندتا ادکلن و کلی ظرف و ظروف ازم شکوندی 😖

چندوقته یادگرفتی وسایل کابینتها رو بریزی بیرون البته خیلی مرتب تشریف داریو دوباره همه رو میچینی سرجاش🤗

عاشق صوت قران و اذانی...۱۲تا مروارید درآوردی ک هر کدوم یه شکلن😚🤣

غذا خوب نمیخوری و ازین بابت ناراحتم.

از میوه ها هلو رو دوست داری.موز هم اگه با بیسکوییت مخلوط بشه کمی........

انگور رو آب گیری میکنی و میدی بیرون.

عاشق پفیلا و ویفر موزی هستی.

وقتی خوابت میگیره خودتو تکون تکون میدی یعنی لالات میاد.

شدیدا بابایی هستی و وقتی با خاله و پسر خاله هایی کیفت کوکههههه.

اقاجون(بابایی منو)خیلی دوست میداری اینقد ک بازیت میده و باهاش بهت خوش میگذره.

ب پسربچه ها علاقه ی خاصی داری.جوری ک حتی تو کوچه خیابون میخوای خودتو پرت کنی بغلشون.

بیشتر مواقع در این حالتی

تا میگم دعا کن دوتا دستاتو میبری آسمون.

وقتی میخوام نماز بخونم بدو بدو میای تو جانمازو سجده میکنی

گوشی بابا رو میزاری رو گوشت و میری یه گوشه ای دد دد میکنی و ذوق زده میشیو کلی میخندی...اونور خط کیه دیگه نمیدونم😉

تو این ماه یه ویروس خیلی بدی هم گرفتی ک سه شب تب کردیو منم تاصبح بالا سرت نشستم.نمیزاشتی پاشویت کنم و حوله رو هم  نمیزاشتی رو سرت بمونه..

اسهال و دلپیچه ی شدیدی داشتی.وقتی درد میومد سراغت کلی جیغ میزدیو رنگ ب روت نمیموند...

الحمدلله زود رفع شد.خیلی ناراحت کننده بود..وقتی تو مریضی و درد داری منو بابایی هم دل و دماغی نداریم...حتی گاهی اوقات باهم دعوامونم میشه...😔

البته بعداینکه تو سرحال میشی ما هم همه چیو فراموش میکنیم و مثل همیشه میشیم 😋

نبض زندگیمونی دیگه کاریش نمیشه کرد😘

 

 

همیشه باش.همیشه خوب باش.تا ماهم حالمون خوب باشه دنیای من..

 

چندوقته رو زانوهات بلندمیشی و سعی میکنی بایستی ولی فعلا ک موفق نشدی عسلکم..

وقتی میگم مامان چیکارمیکنه چشمک میزنی اخه خودم یادت دادم😘

میگیم موهات کو:دستاتو میکشی رو سرت.

چشات کو:چشمک میزنی 

بینیت کو:بینی تو میکشی بالا

دندونات کو:دندوناتو میزنی بهم

 

جدیدا عاشق ماشین سواری و چرخوندن فرمون ماشین شدی..طفلکی باباک از سرکارمیادش ماشین رو تو پارکینگ نمیزاره ک شما رو ببره ددر..

 کلاغ پر را هم بالاخره یادگرفتی...میگم کلاغ دستتو میبری بالا میگی اَاَاَ

 

راستی اینم اسباب بازی جدیدت ک بابایی برات خریده و کلی دوسش داری..

 

 

 

      یادت نره دوست دارم💞

پسندها (1)

نظرات (1)

زهرا‌بانوزهرا‌بانو
21 آبان 98 18:48
الهی! خدا حفظش کنه براتون
مامان فاطی
پاسخ
ممنونم عزیزم