علی جانمعلی جانم، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

عاشقانه های من برای پسرم

پسرمردادی؛پاداش خدا ب عشق ما

تو اصغری منم رباب....

چشماتو ببند روی درد و غم خواب خوش ببین مردکوچکم تو هم یه روز بزرگ میشی،یه پهلوون میشی قدمیکشی و باعث غرورمون میشی   تو هم یه روز شهید راه عشق و خون میشی  تو اصغری منم رباب  لالا لالا گلم بخواب... ...
15 شهريور 1398

یا مسیح حسین ادرکنی..

یاصاحب الزمان فرزندم را نذر یاری قیام تو میکنم او را برای  ظهور نزدیکت برگزین و حفظ کن یا مسیح حسین.یا علی اصغر ادرکنی...     پسرقشنگم امروز۱۵شهریورماه ۱۳۹۸ دومین مراسم شیرخوارگان حسینی بود ک شرکت کردی....فدایی علی اصغر... گل مامانی ...عاشقتم. ...این چفیه ی خوشگل رو هفته ی پیش ک بابایی بردمون سر مزار آقا محسن حججی برات یادگاری خریدم.همیشه سربلند باشی گلم.شهید بی سر دعاگوت ان شاالله...       یا فاطمه زهرا پسرم را ازمن بخر و در راه خدا آزاد کن....           آمین ...
15 شهريور 1398

First tooth

پسرکم؛اولین مرواریدات چهارم عیدسال ۹۸ جوونه زدن...قبلش لباتو میجویدی و هرچی ب دستت میومد تو دهنت میکردی...باورت نمیشه ولی حتی ب پایه ی صندلی هم رحم نمیکردیو گازش می میگرفتی... خداروشکر الان تو یکسالگی ۷تا دندونی خوشگل داری...برات سفارش لباس دندونی دادم با یه تاج و یه جفت پاپوش ناز... با لباسات آتلیه رفتی.نیمه شعبان هم برات آش پختیم و جشن دندونی تو برگزار کردیم...فدای پسرم بشم ک شده جز کباب خورا😋   ...
11 شهريور 1398

یکساله ک مادرشدم

باور نمیکنم یکسال از بودنت در کنارم گذشت.یک ساله ک مامان شدم.عاشق شدم.یک ساله ک قلبم بیرون سینم میتپه.یک ساله ک خودموازیاد بردمو توشدی همه کسم.این روزها مثل برق وبادمیگذره.خوشگلم تو همون فندق کوچولویی ک وقتی نگات میکردم همش می گفتم کی میشینه؟کی ۴دست وپا میره؟ای خدا کی دندون درمیاره؟کی دد میگه؟هرچی بزرگترمیشی دلم برا کوچولوییات تنگ تر وتنگ ترمیشه ... تو۷ماهگی ب تنهایی نشستی...تو۸ماهگی دوتا دندون خرگوشی خوشگل درآوردی.تو۸ماهگی سینه خیز رفتی.تو۱۱ماهگی ۴دست وپا رفتی...الانم ک چند روزی از تولدت میگذره وروجک و شیطون بلایی شدی ک نگو... از رو مبلا بالا و پایین میری وهراز گاهی هم سقوط میکنی...ولی ماشاالله کم نمیاری دوباره و دوباره ...
11 شهريور 1398

سلام امام رووفم

صل الله علیک یا علی بن موسی الرضا گرچه دنیا همه زیباست ولی بی تردید بهتر از صحن رضا درهمه ی عالم نیست عشق کوچولوی من؛۸ماهگی تو امام هشتم ماراطلبید مشهد...بعد سه سال ک ازآخرین سفرماب مشهد می گذشت زیارت آقا روزیمون  شد وحسابی  حال دلمون خوب شد. تاریخ۲۲فروردین ۹۸توماه شعبان و عیدای قشنگش بابایی بلیط گرفت و ۵تایی ب همراه آقاجون و مامان جون رفتیم پابوس آقا. از رفتنمون برات بگم ک از فضای بسته ی هواپیما ترسیدیو حسابی کابین رو گذاشتی روسرت ...دست وپامو گم کرده بودم تاحالا این شکلی نشده بودی اینقدر جیغزدی تا از حال رفتی یعنی هواپیما ک بلند شد توام آروم شدی و خوابیدی...همه مهماندارا دورمون جمع شده بودن یکی اب مییوورد.یکی ...
10 شهريور 1398