این چندروز
سلام پسر نازنینم..
۱۰ روزی میشه رفتی تو ۱۷ ماهگی...الحمدلله
دومین یلدای باهم بودنمونو پشت سرگذاشتیم..
ایشون هم سیدعلی خان هستن ک پسر دوستم هستش.برای اولین بار بود همو میدیدین.اولش کلی ذوق کردی از دیدنش و باهاش ارتباط برقرارکردی.اماسیدعلی خیلی بازیگوش بود و برا خودش میچرخیدو ازین بابت شما یکم ناامیدشدی.بعدش هم ک دست خوشگلتو گاز گرفت و شما زدی زیر گریه و کلا چسبیدی ب من و باهاش قهرکردی☹با مامانش قرار گذاشتیم هفته ای یک روز بریم خونه ی هم برا تثبیت محفوظاتمون.اما اگه شما اذیت بشی ک ابدا راضی نیستم و قیدش رو میزنم.دلم میخواست دوستای خوبی برای هم بشین...
این اسباب بازیای این ماهت ک بابایی خریدن..
واولین دیدار شما با برف❄⛄❄⛄❄
😊🤗🤗🤗🤗
پ ن:خنده های تو ک کیلومترها ادامه پیدامیکنه قلب من گرم میشه.تو خیلی سریع بزرگ میشی درحالی ک من ارزو میکنم با تو بودن تا ابد ادامه داشته باشه....
❤❤❤❤❤