اندر احوالات علی آقا در دهه ی اول محرم ۹۸🖤
گل قشنگم تاسوعا وعاشورای امسال هم تموم شد...من بخاطر رسیدگی ب شما نتونستم عزاداری دلچسبی رو داشته باشم.همه میگن بچه داری هم جهاده و ثوابش کمتر از شرکت تو مراسمات هیئتی نیست.البته شب ها خیمه میرفتیم و برگشتنی به خونه هم شما یه چای نلبعکی چای روضه ی آقا را میل میکردین. بعدش یادتون میفتاد ک خوابت میاد و میزدی زیرگریه...🤗
روز یازدهم محرم مامانجون(مادری من )
روضه داشتن و ماخونشون بودیم.شمام همش بهونه گرفتی..البته چندروزه مدام بهونه میگیری..بخاطر دندوناته و باز داری مروارید درمیاری.بمیرم برا جگرگوشم ک درد داره...یکم بهت آستامینوفن دادم آروم شدی..دو روزه غذا نخوردی.
نگرانتم مادر....😥
امیدوارم بسلامتی و بی دردسر دندونات دربیان و راحت بشی...
دیشب بابایی بردت و قافله رو هم تماشا کردی و کلی واسه پرچما و اسبا ذوق کردی.
قربون تو نوکر آقا بشم بچه هیئتی من❤
درگوشی مادرونه:
بچه هیئتی آخرش شهیدمیشه🥀