مادرانه ای ازجنس محرم برای تو..
درختان را دوست دارم که ب احترام تو قیام کرده اند وآب را
که مهر مادرتوست.
خون تو شرف را سرخگون کرده است.
شفق آینه دارنجابت وفلق صحرایی که تو نماز صبح را درآن گزارده ای.
درمکر آن گودالم که خون تو را مکیده است.
هیچ گودالی اینچنین رفیع ندیده ام.
از گودال بپرس!
شمشیری که بر گلوی تو آمد
هرچیزو همه چیز را درکائنات به دو پاره کرد.
هرچ در سوی تو حسینی شد
ودر سوی دیگر یزیدی....
آه ای مرگ تو معیار....
مرگت چنان زندگی را به سخره گرفت
وآن را بی قدر کرد
که مردنی چنان
غبطه ی بزرگ زندگانی شد....!!
تو را تنها باید تنها در خدا دید..
هرکس هرگاه دست خویش از
از گریبان حقیقت بیرون آورد..
خون تو از سرانگشتانش تراواست
تو تنها تر از شجاعت
درگوشه ی روشن وجدان تاریخ ایستاده ای..به پاسداری از حقیقت وصداقت
کربلا میقات توست.
محرم میعادعشق
مرگ تو؛ مبداتاریخ عشق
آغاز رنگ سرخ معیارزندگی است.
خون تو دراشک ما تداوم یافت.
واشک ما صیقل گرفت.
شمشیرشد
ودر چشم خانه ی ستم نشست.
تو قرآن سرخی
کربلای تو مصاف نیست
منظومه ی بزرگ هستی است.طواف است
پایان سخن
پایان من است!!!
تو انتها نداری.......
مامان نوشت:
دلبندم،عزیزترینم؛محرم فقط یک نمادنیست،
یک آیین سنتی نیست،محرم کلاس بزرگ عشق و ایثارو فداکاریست.مکتب بزرگ شور وشعورحسینی!
عزیزم رنگ لباست مهم نیست.سطح شناختت از حسین مهم است.محرم
درس عشق و آزادگی میدهد.تمرین نه گفتن ب تمام ظالمان و یزیدان زمان.
پس به هوش باش فرزندم...
که عاشورا در حاشیه ها و رنگ لباست
خلاصه نشود.
درمکتب عاشورا درس عشق بیاموز
و پرچم آزادگی را بر سر در خانه ی دلت بکوب.....