شش ماهه ی حسین نگه دارت عزیزکم
یک ماهگیت مصادف شد با شیرخوارگان حسینی تربچه ی من.باورم نمی شد بعد نه سال ک با حسرت میرفتم مراسم شیرخوارگان و با التماس از اربابمون حسین از بی بی رباب میخواستم ک منم صاحب اولادبشم الان دارم با پسرقندعسلم می رم تا بیمه ی علی اصغرش کنم.تا نذرنامه را با تمام وجودم زمزمه کنم.روز قبلش خاله جون رفته بودو برات لباس علی اصغری خریده بود با سربندی که مامان جون سال قبل از مراسم شیرخوارگان تبریک آورده بود برات پوشوندم و با خاله رفتیم مهدیه برا مراسم.با تموم وجودم از امام حسین و مادرشون بابت دعایی ک در حقم کردن ممنونمممممم.امیدوارم با تربیت درستت شرمنده ی مادر سادات نشم... همیشه ازخدا میخوام پسر نمونه ای بشی.غلام علی اکبر حسین بشی.عاشق شهدا بشی و منو سرافرازام کنی...آمین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی